ما به طور کلی سازمان ها را به دو دسته تقسیم می کنیم: فروش گرا و بازاریابی گرا. در یک سازمان فروش گرا ما محصول یا خدمت را بدون مطالعات بازار و تعیین هدف تولید می کنیم و سپس تلاش های بسیاری می کنیم تا آن را به فروش برسانیم. اما در سازمان های بازاریابی گرا، قبل از تهیه محصول یا خدمت، بازار سنجی می کنیم و اطلاعات مورد نیاز را از مخاطبان دریافت و جمع آوری می کنیم. در حقیقت محصولی را طراحی و تولید می کنیم که مخاطبان مان از قبل نیاز خود به آن را اعلام کرده اند.
برای طراحی یک محصول خوب شما به یک طرح بازاریابی نیاز دارید. برای نوشتن یک طرح بازاریابی مناسب شما باید مشتریان هدف خود را وارد جزئیات طراحی کنید. مثلا از آنها بخواهید طی یک نظرسنجی به شما بگویند که دقیقا چه محصول یا خدمتی و یا چه ویژگی برای شان رضایتمندی به همراه خواهد داشت. سپس آن انتظارات را با آنچه که شما و رقبایتان در حال حاضر فراهم می کنید مقایسه کنید. اینجا شروع تغییرات سازنده است.
فرض کنید که شما شامپویی تولید کرده اید که برای خانمها در بازه سنی ۳۰ تا ۵۰ سال است. شما با مطرح کردن چند سوال ساده مانند : مایلید این شامپو چه ویژگی هایی داشته باشد؟ در چه شرایطی این شامپو نیاز شما را بهتر تامین می کند؟ از ۱ تا ۵ به محصول فعلی ما در مقایسه با ایده آل تان چه امتیازی می دهید؟
شما باید عملکرد واقعی خود را با انتظارات مشتریانتان مقایسه کنید. اگر این انتظارات با ارزش واقعی که شما برایشان فراهم می کنید تفاوت زیادی داشته باشد، در اینجا شما دچار عارضه شکافهای طراحی شده اید.
اگر عملکرد شما انتظارات مشتریان را تامین نکند و رقیبی وجود داشته باشد که آن انتظارات را براورده سازد و از شما قوی تر عمل کند، می توانید انتظار داشته باشید که پایگاه مشتریان تان شروع به کوچک تر شدن کند.
حتما بخوانید:
ثبت ديدگاه